یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

من واقعا نگران سلیقه اش هستم

ستایش دوتا عروسک خیلی کوچولو داره از اونایی که اندازه ی یک کف دستن و خیلی هم دوستشون داره حالا تازگی ها روشون اسم گذاشته یکیشون که لخته و لباس نداره (نمی دونم لباسش چی شده اخه خیلی وقته دارتش) اسمش محمدطاها ست و اون یکی اسمش ارشام !!!! بعله همون ارشام معروف !!!!

من: مامان جون اسم دوستای مهدکودکت چیه؟

ستایش : محمدطاها و ارشام و فریناز

من: مگه ارشام تورو نزد؟

ستایش:ولی الان دیگه با هم دوستیم

من:حالا با کدوم یکیشون بیشتر دوستی ؟

ستایش: محمدطاها

حالا چندروز پیش که رفته بودم مهد کنجکاو شدم این محمدطاها رو که دخترکم شیفته اش شده ببینم بعد اونوقت از بین اون همه پسربچه خوشگل و دوست داشتنی یک کوچولوی ریزه میزه رو دیدم که همه اش به مربی اش چسبیده بود و تا خاله مریم (مربی ) از جاش تکون می خورد این گریه می کرد که نرو پیش من بمون و هر چند دقیقه یکبار هم به مربی اش می گفت خاله مریم دوستت دارم .... بله دختر جانم شیفته ی همچین بچه ننه ای شده !!!!!

باید کمی روی سلیقه اش کار کنم 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد