یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

کچل زیبای من

دارم توی کامپیوتر عکسای ستایش رو نگاه می کنم از بدو تولد تا الان ..اخه می خوام چندتا عکس انتخاب کنم و روز تولدش پرده ی خونه رو پر از عکساش کنم ...مثل یک فیلم این چهار سال از جلوی چشمام رد می شن از همون روزی که سپهر رو راهی مدرسه کردم و خودم هم رفتم بیمارستان اما یک تیکه ی بزرگ قلبم پیش سپهر موند تا لحظه ای که با صدای ونگ ونگ ستایش بهوش اومدم و اولین چیزی که به نظرم اومد این بود که چه صدای بلند داره تا اولین لبخندش و چهاردست و پارفتنش و راه افتادنش و ... تا می رسم به این عکس

همین طور بهش خیره میشم ....به قول همسرجان این زیباترین کچل دنیاست(بالاخره کسی که نمی گه ماست من ترشه ) با این که حافظه ی خاطرات من خیلی ضعیفه اما بعضی چیزا اینقده روشن و با جزییات توی مغزم حک شده که انگار همین الان اتفاق افتادن هنوزم صدای مامان مامان گفتنش وقتی داشتن از من جداش می کردن تا بره اتاق عمل رو می تونم به وضوح بشنوم از شب قبل ازم خواسته بودن به جز اب بهش چیزی ندم صبح هم یک خانوم پرستار اومده و به دست ستایش انژِیو کت وصل کرد بعدشم ستایش رو لخت کردن و لباس سبزرنگ اتاق عمل رو تنش کردن هم ترسیده بود و هم سردش بود واسه همین محکم منو بغل کرده بود و صورتش رو توی گردنم قایم کرده بود و باهم می لرزیدیم احتمالا هم از ترس و هم از سرما ..صدا زدن مامان ستایش مامان ستایش ..منم همون طور که محکم ستایش رو توی بغلم داشتم رفتم سمت صدا یک اقایی چندتا سوال پرسید و بعدش ستایش رو بزور از من جدا کرد و گذاشتش روی یک تخت و بردش هنوزم صداش توی گوشمه که با دستای بازی که به طرف من گرفته بود التماس می کرد که بغلش کنم و نزارم ببرنش بغضم رو قورت دادم و براش دست تکون دادم  دلم می خواست بگم بزارین باهاش بیام یا حداقل همین جا که من پیشش هستم بیهوشش کنین بعد ببرینش اما هیچی نگفتم نمی دونم چرا یاد سپهر افتادم اونم توی این لباس سبزرنگ همه اش می لرزید و اونم صورتش رو توی گردنم قایم کرده بود اون موقع هم دلم می خواست می گفتم اینجوری ازم جداش نکین لااقل وقتی خودم هستم بیهوشش کنین بعد ببرینش ولی اون موقع هم چیزی نگفته بودم و فقط دست تکون داده بودم  این دوتا صحنه رو کاملا یادمه با جرییات یکی توی بیمارستان کودکان بهرامی و اون یکی توی بیمارستان دی

پ.ن: عکسا رو انتخاب کردم حدود ۱۰۰ تا عکس فقط حالا کسی ایده ای داره که اینا رو چطور به پرده وصل کنم ؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد