یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

استثنا هم نداره!

بچه ها استعداد عجیبی دارن که گند بزنن به مهمونی تولدشون یعنی شما فکر کن قبلش کلی ذوق دارن هی روزشماری می کنن واسه تولدشون با ذوق کیک انتخاب می کنن و لیست مهمونای مورد علاقه سون رو بالا و پایین می کنن و مامان بیچاره هم با کلی ذوق و هیجان کادو انتخاب می کنه و مهمون دعوت می کنه و خونه رو تزیین می کنه به امید اینکه یک روز به یادموندنی واسه بچه اش درست کنه اونوقت درست شب تولد بچه تبدیل می شه به یک کوچولوی بداخلاق و بد عنق که هی گریه می کنه و  اصن هم دلش نمی خواد ازش عکس بگیرن تازه هیچ هیجانی هم واسه کادوهاش نشون نمی ده اونوقته که همه ی خستگی می مونه به تن ادم  ....دیشب تولد دوست ستایش دعوت بودیم

داداش برگشت خارجه و مهمونیا و گشت و گذار تموم شد ولی یک ماه به طور فشرده یا مهمونی بودیم یا درحال چرخیدن در سطح شهر بودیم دلم واسه جمع چهارنفرمون و کمی سکوت و ارامش تنگ شده البته مطمینم دوباره دلم واسه این روزای شلوغ و پلوغ و پر از مهمون تنگ می شه

اگه می خواین فاتحه ی یک رابطه ی دوستانه خونده بشه و گند زده بشه بهش می تونیین این رابطه رو تبدیل کنین به رابطه عروس و خواهرشوور بهتون قول می دم که سریع جواب بده

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد