یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

اولین اردو

امروز ستایش واسه اولین بار  رفت اردو اونم سرزمین عجایب از دیشب کلی هیجان داشت و با کلی ذوق برگه ی رضایتنامه ی اردوش رو به همه نشون داد  و البته همه هم کلی از خودشون ذوق نشون دادن غیر از سپهر جان !! که تا بهش گفت من فردا می رم اردو سرزمین عجایب اونم جواب داده بود که چه بچه گانه من می رم اصفهان اونم چهار روز !!!

امروز صبح از ساعت ۶:۳۰  بیدار شده و هی می گه مامان دیر شد بریم

چندروز گذشته رو مهمون داشتم اونم از مرکز دنیا   مهمونا توی اتاق ستایش  ساکن بودن و بچه ها حسابی همه ی اسباب بازی هاش رو بهم ریخته بودن و بازی می کردن و ستایش هم اعتراضی نمی کرد البته گاهی از اینکه اسباب بازی محبوبش رو برداشتن یا کتابش رو پاره کردن شاکی می شد که تازه اونم یواشکی میومد درگوش من گله می کرد ..بعد جالب این بود که تا یکی از بچه ها می خواست بره اتاق سپهر همه هول می شدن و می دویدن می گرفتنش تا یک وقت اتاق اقا سپهر به هم نریزه و صداش در نیاد حتی اگه سپهر مدرسه بود و خونه نبود بازم  بزرگترا در اتاقش رو می بستن و به بچه ها تذکر می دادن که اجازه ندارن برن اتاق سپهر چون همه شون می دونن سپهر با کسی رودربایستی نداره و اگه وسیله هاش بهم بریزه و اسایشش بهم بخوره حتما عکس العمل نشون می ده ...نمی دونم کدوم روش درسته ولی گاهی فکر می کنم ادمایی که خودخواه هستن و  اول خودشون توی اولویت هستن بعد بقیه انگار زندگی راحت تری هم دارن و بقیه بیشتر مراعاتشون رو می کنن ولی درهرصورت من به این نتیجه رسیدم که این خصوصیت کاملا ذاتیه و هیچ ربطی به تربیت نداره

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد