خب انگار تایمی که من در ارامش بودم و ذهنم درگیر مشکلی نبوده زیادی طولانی شده و خدای مهربون تصمیم گرفته یک تکون اساسی بهم بده
خیالتان راحت سپهر و ستایشم خوبن (خدا جون بابت این موضوع خیلی ممنونم ها یک وقت هوس نکنی دوباره با این دوتا سربه سرم بزاری لطفا ) فقط هرچی من ادم اروم و محتاطیم و از تغییر و تحول اونم در سایز خیلی بزرگش فراریم این همسرجان عاشق ریسک کردن و تغییرات ناگهانیه هرچی من ترجیح می دم روی یک خط صاف با یک شیب خیلی ملایم راه برم اون دلش می خواد مثل یک بز کوهی از سنگلاخی ترین قسمت کوهستان بره و تازه هی هم بپره