یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

مامان یک پسر هجده ساله

هر روز با یک سورپرایز جدید از خواب بیدار میشیم

انگار به انتهای هرم مازلو سقوط کردیم و درحال حاضر نگران زندگی و زنده بودن هستیم بقیه ی حقوق مسخره بنظر میان و فعلا برای حق زندگی داریم دست و پا می زنیم 

نگرانم,  نگران اینده ی بچه هام , نگران پسری که تازه هجده ساله شده و سرباز بالقوه محسوب میشه 

نگران همه ی پسرهای ایران همه ی سرباز های بیگناه 


نظرات 3 + ارسال نظر
تیلوتیلو چهارشنبه 18 دی 1398 ساعت 10:38 https://meslehichkass.blogsky.com/

این نگرانی تو دل همه هست
این آینده مبهمی که در مه فرو رفته
خداوند خودش یار و نگهدار همه ی افراد این سرزمین باشه

امین

ربولی حسن کور چهارشنبه 18 دی 1398 ساعت 15:49 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
واقعا امیدوارم اوضاع از این بدتر نشه

امیدوارم

پریا شنبه 21 دی 1398 ساعت 12:12

هر روز بیشتر از قبل مطمئن میشم که خواهرم تصمیم درستی گرفته رفته.
دلم گرفته ...

بهترین کار رو کرده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد