یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

واقعا شد یکسال!!!!

امروز که اینستا رو باز کردم و هی پست سالگرد دیدم باورم نمیشد که یکسال گذشته 

پس چرا احساس می کنم این اتفاقات عجیب مال سالیان پیش هست... چه یکسال عجیب و سختی بود

کی فکرش رو می کرد توی این یکسال این همه آدم از دست بدیم و مرگ و تعدادش اینقدر برامون عادی بشه 

اعتمادمون رو به همه چی از دست بدیم و آمار و ارقام رو باور نکنیم 

کی باور می کرد دیدن والدین مون بشه جزو آرزوهامون 

اصلن قابل باور نبود که در عرض یکسال اینقدر فقیر بشیم و خیلی چیزها بره جزو لیست آرزوها و دست نیافتنی ها 

اگر یکسال پیش می گفتن قراره خودمون به خودمون شلیک کنیم اونم اشتباهی، قطعا می خندیدیم که جوک سال هست 

چه یکسالی بود 

برای من اتفاقات قبل از این یکسال انگار مال سالیان دور هست 

امید رو گم کردیم یا حداقل من دیگه امیدی ندارم که روی خوش این سرزمین رو ببینم

حتما جوون ترها هم ندارن که اینجور همه شون بفکر فرار هستن 

بخاطر نمیارم که اون موقع دانشجویی تمام بچه ها از اول ورود به دانشگاه فکر و ذکرشون مهاجرت و اپلای باشه، بودن بچه هایی که به رفتن فکر می کردن ولی تعدادشون زیاد نبود ولی الان حداقل توی دانشگاه سپهر تمام دانشجوها از همین ترم اول بفکر اپلای کردن هستن 



نظرات 8 + ارسال نظر
پریا یکشنبه 25 آبان 1399 ساعت 11:10

چقدر تاسف برانگیزه
اونقدر که نمیشه چیزی گفت...

ربولی حسن کور یکشنبه 25 آبان 1399 ساعت 12:43 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
دیگه این مملکتو باید کوبید و از اول ساخت!

کاش امیدی به ساختنش بود

الهه یکشنبه 25 آبان 1399 ساعت 16:33

دیدین بالای اعلامیه های ترحیم مینویسن یکسال نه یک عمر گذشت .واقعا درمورد آبان پارسال تا حالا بایدگفت یک سال نه یک قرن گذشت و چه گذشتنی .من که حالا پر تاب وتحمل شده بودم تو بالاو پایین زندگی خودم باورم نمیشه هنوز سرپام وزندگی میکنم .ولی به قول مامانم آدمیزاد از سنگ سخت تره واز گل نازکتر ومن چاره ای جز سنگ شدن نداشتم برای گذشتن ازاین قسمت وحشتناک زندگی.به امید روزهای بهتر .

الهه جان کاش امیدی به آینده ی بهتر باشه

کیانا دوشنبه 26 آبان 1399 ساعت 13:36

وای پریسا جان نگو که تو این یکسال چی گذشت به همه ما !اتفاقات بد پشت بد روزهای بد پشت رفتن !!!فکر کنم تو این یکسال با این همه حوادث بد حداقل یک داغ همه مون دیدیم !!!
فقط میتون بگم به امید روزهای خوب به امید روزهای خوش !!!یعنی میاد اون روزها یعنی میشه !!

دقیقا کیانا
وقتی الان تقریبا یک ماه هست که هر روز بطور میانگی 450 نفر فوت می کنن یعنی همه ی ماها توی این یکسال حداقل یکی از اشناهامون رو از دست دادیم

شرلوک سه‌شنبه 27 آبان 1399 ساعت 00:50

اینکه اون موقع ها به این اندازه از اول فکرشون به مهاجرت و اپلای و اینا نبوده دلیل این هم هست ک اون موقع ها به دلیل امکانات و اطلاعات و نبود دنیای مجازی و وسایل ارتباطی اینچنینی و ... این کار سختتر بوده ...... این دلیل رو نمیشه نادیده گرفت ب نظرم یکی از دلایل اصلی میتونه باشه

بنظرم نمیشه بهش دلیل اصلی گفت
این اقتصاد داغون و این درجا زدن ها و عقب رفتن، دلیل اصلی تری هست
خودم رو بزارم جای پسر نوزده ساله ام، چقدر امید دارم که بعد از چهارسال تحصیل و گرفتن مدرک بتونم کاری پیدا کنم که باهاش بشه یک پراید خرید... اصلن باهاش بشه بدون کمک از والدین امرارمعاش کرد و خونه پنجاه متری ( نه صد متری) اجاره کرد
خب حق میدم که نخوان بمونن
جالبه از الان توی گروه ورودی 99، بیشترین حرفی که میزنن راه های مهاجرت و اپلای کردن هست
این واقعا غم انگیزه
اتفاقا همین دنیای مجازی باعث شده ببینن اونور چه خبره و سختی مهاجرت و دوری رو قبول کنن به هوای داشتن یک زندگی بهتر

مونا سه‌شنبه 27 آبان 1399 ساعت 00:58 https://motherofflowers.blogsky.com/

دقیقا از پارسال چنین شبی برما هزاران سال گذشت...چه اتفاقات بیرون از خانه و چه مرگ عزیزانم در هفته های پشت هم قبل از کرونا...سال عجیب،سنگین و پرملالی بود که هنوز تمام نشده

کاش تموم میشد

مامان فرشته ها چهارشنبه 28 آبان 1399 ساعت 22:01

حالا وسط اینهمه حزن یه چیز بگم بخندی شایدم کارم از گریه گذشتهاز دختر کلاس اولی داداشم تا پسر خواهرم که سال چهار پزشکی هست همه در فکر مهاجرتند یعنی کلی نوه داریم همه میخوان فرار کنن کاش حال مملکت بهتر بشه ایران شده بهشت دلال ها و رانت خوارها

خیلی غم انگیزه
من وقتی می بینم حتی بچه ها هم بفکر مهاجرت هستن غصه ام میگیره... حیف ایران... حیف از جوون هامون که باید این رنج و سختی مهاجرت رو تحمل کنن

زهرا چهارشنبه 28 آبان 1399 ساعت 23:40

حیف این خاک

واقعا حیف

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد